زندگی نو ...

ساخت وبلاگ
√این سال ها‌ سالهاستهیاهویِ بودنمجایِ خودش را به بُغض داده استگویی طنابِ دار را به گردن محکومی بی گناه انداخته اند !که تلخیِ لبخندش از چشمانِ نم زده اش هویداسانگار در پاییزی ترین روز سالکسی تنهابـی چتر زیر باران قدم میزند+ تاريخ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶ساعت 23:5 نويسنده روشنک | زندگی نو ......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی نو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegieman0111 بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1397 ساعت: 20:05

امروز خیلی غیر منتظره اس داد شب میخوای ببنیم هم و یا نه ؟اونم چی کله سبح همون موقع که از خواب پاشد ... من صبحش ساعت 10 رفتم پیش مهر که کادو م نامه رو بدم ... بعدش باهم رفیم تا فرودگاه تو مک دونالد نشستیم یه خورده حرف زدیم ... بعد برگشتم خونه دنبال سارا ... یاز بیرون کار داشتیم ... تو همین هیری ویری جوجه اس داد ... دوباره خیلی شیک و زیبا مجبور شدم برم پیش مهر تا کادو رو ازش بگیرم هاهاهاها دقیقا همون لحظه ای که رسیدم خونشون اونم از باشگاه برگشه بود ه ه عجب روزی بود واقعا ... شب حدود 7:30 اومد نمی دونم چرا امشب انقد خفن مهربون شده بود  وقتی کادوش و بهش دادم کلی خوشحال شد ... امشب فهمیدم مهم نیس م زندگی نو ......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی نو ... دنبال می کنید

برچسب : عزیزمممم, نویسنده : zendegieman0111 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 20:06

امان از دست ِ این بلاگفا  بعد یه سال اومدم و این همه خاطره نوشتم . همش یهو پریداین یه سال خیلی خیلی زود گذشت . الان که  آخرین پست هام و نگاه میکنم اصلا باورم نمیشه انقدر زود زمان گذشته ... ولی خدا رو شکر اون روزای مزخرف گذشت ... روزای بدی بوووود . خیلی خیلی بد ... فقط امیدوارم اون تپل لعنتی سزای همه بدی هاش و تو این دنیا ببین ِ و یه آب ِ خوش از اون گلوی ِ خیکیش پایین نره ِ ... تو عمرم یادم نمیاد کسی و نفرین کرد ِ باشم ... اما با تمام وجودم منتظرم خدا سزای تک تک کارات و بهت نشون بده ِ.  دوس ندارم از اون روزا بنویسم ... هرچی بود خدا رو شکر گذشت ... و الان هممون خوبیم ... ولی خوب با تجربه تر و بز زندگی نو ......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی نو ... دنبال می کنید

برچسب : بازگشت,خانه, نویسنده : zendegieman0111 بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 20:06

تو چه دانی که پس هر نگه ساده من چه جنونی  چه نیازی  چه غمیست ...     پ. ن. : سلامممممم وای خدای من نمی دونید چقدر دلم برای اینجا تنگ شده ه ه ه ه ه بووووود  نااااهید جونمممم معلوممم که هنوووز به یادتم . ترو خدا دوباره بیا یه خبر از خودت بددده  داداش رضااااا چطوووووری نبض جسد چطوووری مرد؟ مرسی به یادم بوودی . من خیلی اومدم بلاگت . اما خبری ازت نبووود بهنام خان شمام برای من کامنت گذاشتی اما وبلاگ خودت نظرات بستست . واسه همین نتونستم جواب بدم  مرسی که سر زدی ... و اما سیااا ؟  من همه رو یادمه الا شما ؟ بچه ها امیدوارم دوباره بیاین  دلم برا همتون تنگ شده  زندگی نو ......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی نو ... دنبال می کنید

برچسب : بازگشت,الکی, نویسنده : zendegieman0111 بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 20:06

   AND YOU ARE THE ONE WHO MAKE'S ME TO GET BUTTERFLIES , ANY AGE ANY TIME ...

time flies so fast

زندگی نو ......
ما را در سایت زندگی نو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegieman0111 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 20:06

دلم برای اینجا خیلی تنگ شده ...

دوباره می خوام شروع کنم به نوشتن عین قدیم.

 

 

زندگی نو ......
ما را در سایت زندگی نو ... دنبال می کنید

برچسب : زندگی, نویسنده : zendegieman0111 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 20:06